شب شهادت، قبل از حمله دشمن خوابی را مي بيند كه پس از بيداری در عرض پانزده دقيقه به واقعيّت مي پيوندد، سرانجام به آرزويش كه لقاءا… بود، مي رسد.
کد خبر: ۵۷۲۵۲۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۳۱
قسمت دوم خاطرات شهید «علیاکبر مقدسی»
پدر شهید «علیاکبر مقدسی» نقل میکند: «آقا به هریک دفترچهای میداد. نوبت من شد. جلو رفتم. دست آقا را بوسیدم و یک دفترچه گرفتم. خواستم برگردم که کسی گفت: بایست! دوباره رفتم پیشانی آقا را بوسیدم. آقا یک شی قیمتی به من داد. تعبیری که بلافاصله به ذهنم رسید این بود: علیاکبر شهید میشود!»
کد خبر: ۵۷۰۱۴۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۱
شهید «محمد تفریحی»
خواهر شهید بیان میکند: مدرسه اعلام کرد كه بايد لباس فرم بپوشيد. لباس فرم آن زمان هم مناسب دخترها نبود و به خاطر بیحجابی، برادرم مخالف لباس فرم بود، چون به حجاب بسیار اهمیت میداد، اجازه نداد كه من به مدرسه بروم.
کد خبر: ۵۶۷۶۲۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۱۷
مادر شهید «سید محمد ترابی» نقل میکند: «تمام بدنش تاول داشت و سیاه بود. گفتم: سید محمد! چرا این جوری شدی؟ بیاختیار اشک میریختم. گفت: مامان! چرا گریه میکنی؟ الآن که حالم خوبه، اگه چند روز پیش منو میدیدی چی میگفتی؟»
کد خبر: ۵۵۹۶۷۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۲۸
قمست دوم خاطرات شهید «محمد پایون»
همرزم شهید «محمد پایون» نقل میکند: «شبها به علت پشه زیاد، وقت خواب پشهبند میزدیم. به بچهها گفته بودیم، هرکس دیر بیاد، باید بیرون پشهبند بخوابه. یک شب محمد به علت شرکت در دعای توسل دیر رسید و داخل پشهبند راهش ندادیم. صبح به محمد گفتم: حتماً خیلی اذیت شدی؟ گفت: نه! اتفاقاً دیشب داخل حرم امام حسین (ع) پشهبند زدم و خوابیدم. تمام عمرم خواب به این خوبی ندیده بودم.»
کد خبر: ۵۵۶۲۸۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۳۱
قسمت دوم خاطرات شهید «حمیدرضا اسفنجانی»
مادر شهید «حمیدرضا اسفنجانی» نقل میکند: «دیدم شانههایش میلرزد. پایم جلو نمیرفت. نوهام را فرستادم. پرسید: دایی چرا داری گریه میکنی؟ در حالی که دستهایش را دیدم که اشکهایش را پاک میکرد، شنیدم که میگفت: دایی جان! گریه عشق به امام حسینه. همان حرف برایم کافی بود تا مطمئن شوم، آخرین باری است که پسرم را بدرقه میکنم.»
کد خبر: ۵۴۹۹۸۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۰۸
گفتگو با والدین گرامی شهید مدافع حرم مصطفی کریمی
شهید «مصطفی کریمی» متولد شهرستان مهدیشهر، از شهدای مدافع حرم افغانستانی است. در این کلیپ مادر گرامی این شهید گرانقدر نقل میکند: «وقتی کربلا بودم، در خواب پیکر مصطفی را دیدم و دلم لرزید. او به پدرش گفته بود که به شهادت میرسد.» این کلیپ با عنوان «چراغ محله» با همکاری بنیاد شهید و امور ایثارگران استان سمنان و صدا و سیمای مرکز این استان تهیه شده است. نوید شاهد سمنان شما را به دیدن این گفتگوی زیبا دعوت میکند.
کد خبر: ۵۳۸۷۴۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۱۹
قسمت نخست گفتگو با مادر گرامی شهید مجید عبدوس
شهید «مجید عبدوس» متولد تهران، از شهدای دفاع مقدس است. در این کلیپ مادر گرامی این شهید گرانقدر نقل میکند: «مجید تمام کارهایش را با خلوص نیت انجام میداد. در اعزام آخر نور عجیبی در چهرهاش بود. من و او میدانستیم که به شهادت میرسد.» این کلیپ با عنوان «چراغ محله» با همکاری بنیاد شهید و امور ایثارگران استان سمنان و صدا و سیمای مرکز این استان تهیه شده است. نوید شاهد سمنان شما را به دیدن قسمت نخست این گفتگوی زیبا دعوت میکند.
کد خبر: ۵۳۶۸۲۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۰۶
تاریخ شفاهی؛
نوید شاهد - شهید «اسماعیل حدادی» متولد تهران از شهدای دفاع مقدس است. وی بیست و سوم خرداد ۱۳۶۷ در سومار به شهادت رسید و در گلزار شهدای شهر امیرآباد دامغان به خاک سپرده شد. در این کلیپ مادر گرامی این شهید گرانقدر از خواب شهادت فرزندش سخن میگوید. این کلیپ با عنوان «چراغ محله» با همکاری بنیاد شهید و امور ایثارگران استان سمنان و صدا و سیمای مرکز این استان تهیه شده است. نوید شاهد سمنان شما را به دیدن این گفتگوی زیبا دعوت میکند.
کد خبر: ۵۱۵۷۹۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۲۷
نوید شاهد – برادر شهیدان حسین و محسن نوری در مصاحبهای به بیان خاطرهای از خواب برادر شهیدش محسن نوری در رابطه با دعوت به مهمانی امام حسین (ع) پرداخته که شما را به تماشای قسمتی از فیلم این مصاحبه دعوت میکنیم.
کد خبر: ۴۸۳۳۰۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۳
نوید شاهد - فرزند شهید "محمد علی ولیزاده"در ذکر خاطرهای از پدر می گوید: پدرم دو روز قبل از شهادتش خواب دیده بود همان جایی که عده زیادی پناه گرفته اند بمباران خواهد شد. ادامه این خاطره را در نوید شاهد ایلام بخوانید.
کد خبر: ۴۸۱۴۵۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۲۶
مرضیه بریموندی همسر شهید" محمدجعفر بریموندی " روایت می کند: شهید را در خواب بیش از گذشته نورانی تر دیدم که با لباسی سفید داشت می رفت، به سمتش دویدم گفتم کجا می روی گفت باغ بهشت. که 18 روز بعد از دیدن این خواب خبر شهادتش را آوردند.
کد خبر: ۴۷۲۹۹۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۳
برادر شهید علیرضا احمدی خان آبادی در بیان خاطره ای کوتاه از برادرش می گوید: علیرضا سه روز قبل از شهادت خواب می بیند که یک نفر به او می گوید سه روز دیگر مهمان ما هستی بعد از این خواب در جبهه های جنوب بر اثر اصابت ترکش دشمن به شهادت می رسد.
کد خبر: ۴۶۳۰۶۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۱۰
مادرانه ای از شهید رضا حسینی
هربارکه بر مزار رضا می رفتم دو قبرگمنام کنار هم بود که یکی ازآنها رضا بود (اما ما نمی دانستیم کدامیک رضا است) ؟ همیشه می گفتم تو پیش خدا عزیزهستی. ازخدا بخواه تا قبرت را نشانم دهد.
گفت: مادرجان دیگرناراحت نبا شی که من کجا هستم من همین جا هستم.
کد خبر: ۴۵۶۶۴۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۱۸
خاطراتی از شهید محمود عبداللهی
من که در جبهه بودم یک شب خواب دیدم که خداوند فرزند دختری به من می دهد و من اسم او را فاطمه می گذارم برای همین قبل از اینکه فرزندم متولد شود اسم او را در خواب به من گفتند برای همین فاطمه را انتخاب کردم من هم از این اسمی که برای فرزندم گذاشت ، خرسند شدم و خدا را شکر کردم
کد خبر: ۴۵۲۸۳۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۲۷
روایتی خواندنی از خواهر شهید «باب الله صفری» را در سالروز شهادتش می خوانید؛
نکند من بمانم برای آخر جنگ!!! نکند پیوستن من به دوستان و یارانم به تأخیر بیفتد!!! ولی با این همه با یک طمانینه و یک آرامش و اطمینان خاصی می گفت: که من این بار که به جیهه بروم حتماً شهید خواهم شد و مطمناً باز می گردم.
کد خبر: ۴۴۷۵۵۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۰۷
همیشه مشغول کار و زحمت بود. می گفتم : پسرم چرا اینقدر به خودت زحمت می دهی؟ جواب می داد : مادر جان برای آسایش شما و خواهرانم هرکاری از دستم برآید کوتاهی نمی کنم....
کد خبر: ۴۴۰۷۶۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۲
شهید مسعود افشاریان شاندیز نهم اسفند ماه 1362 در عملیات خیبر پس از منهدم ساختن شانزده تانک دشمن با اصابت ترکش به بدنش و گلوله به چشمش به شهادت می رسد. او قبل از عملیات خواب شهادت خود را دیده بود و به همرزش «داوود فر» گفته بود که از لحظه ورودم به عراق هفتاد و دوساعت بعد شهید می شوم.
کد خبر: ۴۳۹۴۲۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۰۸
زندگى نامه شهید ولی الله نبی زاده؛
در عملیات بیت المقدس شرکت کرد و سالم برگشت و دوباره در سپاه به ادامه خدمت پرداخت و پس از مدتی نتوانست آرام بگیرد و دوباره به جبهه رفت. این بار قبل از رفتن حال و هوای دیگری داشت، انگار خواب ديده بود که شهید می شود بیشتر موقعها را در اتاقی تنهایی قرآن و نماز می خواند.
کد خبر: ۴۳۴۵۹۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۵/۱۳
خاطره ای از مادر شهید سهیلا نریمانی؛
از خواب که بیدار شد چهره اش از خوشحالی برق می زد . گفت: مادر دیشب خواب دیدم که شهید شده ام و مرا به یک باغ سرسبز و پر گل بردند. یکی از من پرسید؛ تو هم شهید شده ای؟ گفتم: بله. گفت؛ به منزل شهادت خوش آمدی. هر کسی را در این جا راه نمی دهند.
کد خبر: ۴۳۳۲۹۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۲۹